Monday Jun 07, 2021

داستان یک صبح پاییزی

امروز صبح برای قدم زدن به جنگل رفتم.

یک سبد برداشتم و دستکش‌های گرمی پوشیدم.

هدفم جمع کردن چند بلوط و برگ درخت،

و دیدن چند زاغ کبود، فنچ، و کبوتر بود.

باد ملایمی می‌وزید، که بسیار برام خوشایند بود؛

هوا تمیز بود و من، بازدم خودم رو می‌دیدم.


داستان یک صبح پاییزی


//ketabak.org/gr2iq

Comments (0)

To leave or reply to comments, please download free Podbean or

No Comments

Copyright 2024 All Rights Reserved

Podcast Powered By Podbean

Version: 20240731