Saturday Dec 26, 2020

داستان ماشین‌های پرسرعت

زاک در یک خیابون شلوغ زندگی می‌کرد. از خیابون اون‌ها خیلی ماشین می‌گذشت. مادر زاک بهش گفته بود که مبادا توی خیابون بره. گفته بود که اگه این کار رو بکنه، ممکنه با یک ماشین تصادف کنه و زخمی بشه. مادر زاک هر روز بهش می‌گفت: «زاک، توی خیابون نرو!»

یک روز مامان زاک گفت که باید بره بازار برای خرید. اون زاک رو توی خونه پیش خواهر بزرگش ترینا گذاشت و رفت...


//ketabak.org/zo43j

Comments (0)

To leave or reply to comments, please download free Podbean or

No Comments

Copyright 2025 All Rights Reserved

Podcast Powered By Podbean

Version: 20241125