Saturday Dec 18, 2021

داستان دوستان تازه بوریس

بوریس هیچ دوستی نداشت. اون خرس ترشرویی بود و به همهٔ حیوون‌های دیگه‌ای که سر راهش می‌دید، غرش می‌کرد. بعد با خودش می‌گفت: « هیچکس منو دوست نداره.» و به قسمت دیگه‌ای از جنگل می‌رفت. یک روز که از این همه راه رفتن خسته شده بود، روی تپه‌ای دراز کشید و خوابش برد.


داستان دوستان تازه بوریس


//ketabak.org/s85sn

Comments (0)

To leave or reply to comments, please download free Podbean or

No Comments

Copyright 2024 All Rights Reserved

Podcast Powered By Podbean

Version: 20240320