Saturday Jun 26, 2021
داستان درست زیر دماغته!
سختی کار اینجا بود که گیلبرت اصلاً موش ناقلا رو ندیده بود! اون میدونست که یک موشی این وسط هست، اما نتونسته بود اون رو در موقع انجام کار خطا بگیره. «همینجا روی دیوار میشینم و چشمانتظارش میمونم.» گرمای خورشید به تن میچسبید و گیلبرت خودش رو جمع کرده بود و شده بود مثل یک توپ: «کار دیگهای که ندارم … همینجا دراز میکشم و یک چرتی میزنم.» بعد هم خمیازهای کشید و خوابش برد…
داستان درست زیر دماغته!
//ketabak.org/hb5uo
Comments (0)
To leave or reply to comments, please download free Podbean or
No Comments
To leave or reply to comments,
please download free Podbean App.