Monday Aug 09, 2021
داستان جرج شناکردن یاد میگیره
جرج پرسید: «مامان! امروز شناکردن بهم یاد میدی؟ من که حالا دیگه بزرگ شدهام.»
مادرش لبخند زد: «پسرم تو هنوز یک لاکپشت کوچولویی. هنوز خیلی چیزها هست که باید یاد بگیری. … اما فکر میکنم اشکالی نداشته باشه که بری توی آبگیر و یک شنای کوچولو بکنی.»
جرج گفت: «خیلی ممنون مامان!» و به دنبال مادر، به طرف آب رفت.
«خیلیخوب جرج، بپر توی آب».
جرج ابروهاش رو در هم کشید: «بپرم توی آب؟ اگه بپرم توی آب که غرق میشم.» راستش، جرج کمی ترسیده بود.
داستان جرج شناکردن یاد میگیره
//ketabak.org/3l6z9
Comments (0)
To leave or reply to comments, please download free Podbean or
No Comments
To leave or reply to comments,
please download free Podbean App.