Monday Nov 16, 2020

داستان بریم رانندگی

هر روز صبح، بابای مری با ماشین قرمزرنگش به سرِ کار می‌رفت. بابا پیش از این که از گاراژ بیرون بیاد، می‌ایستاد و برای مری دست تکون می‌داد. مری هم برای پدرش دست تکون می‌داد و به داخل خونه برمی‌گشت.

یک روز وقتی که مری برای پدر دست تکون داد و توی خونه برگشت، از مادرش پرسید: «آخه چرا شما و بابا رانندگی می‌کنین، ولی من نباید رانندگی کنم؟»


//ketabak.org/eu4l7

Comment (0)

No comments yet. Be the first to say something!

Copyright 2025 All Rights Reserved

Podcast Powered By Podbean

Version: 20241125